تا حالا ظرف شستین؟جارو رو که دیگه زدین؟
نمیدونم چقدر حوصله ی ظرف شستن و جارو زدنو کارای مشابه و دارین و ندارین و چقدر این داشتن و نداشتن ها باعث انجام ندادن اونا شده و الان چن تا از ظرفایی که رو دوشتونه تا بشورین کثیفن.(احتمالا صفره)
خیلی حوصله حاشیه و مقدمه رو ندارم به همین جهت از همین جا میرم سر اصل ...
ما کارایی رو میکنیم که حوصله اش رو نداریم ولی مجبوریم و باید انجامش بدیم مثل ظرف شستن.ولی وقتی به زندگی میرسیم مثلا میگیم نه من حوصله ی درس خوندنو ندارم ، اصن علاقه ندارم ،آدم باید کارایی رو که انجام میده دوست داشته باشه ، اصلا هدفم این نیست...اصن من مال اینکار ساخته نشدم،فلان قد حقوق میدن میخوان انقدم کار کنم؟
تهشو بگم.
من چن سال از زندگیمو اینجوری به لجن کشیدم و الان که اون بهانه ها به صفر رسیده میفهمم مشتی پرت و پلاست.
میفهمم اگه آدمی نباشی که کارایی که الان باید رو به بهترین وجه ممکن انجام بدی (به هر علتی حالا اون علت میخواد نظام غلط آموزش و پرورش باشه ، یا بی علاقگی و بی هدفی و...) مطمئن باش،مطمئن باش که وقتی هیچ بهانه ای نداشته باشی به بن بستی میرسی که واقعا لهت میکنه و مدام باید بگی آخه مشکل از کجاست که هیچ کاری نمیکنم ...
اگه الان با بهانه های زندگیت طرف نشی و نریزیشون دور برنامه هات مشتی رویای دست نیافتنی بیشتر نیستن و به یه آدم کرم خورده تبدیل میشی ...
پ،ن:یادمه یکی از معلما در دوران تحصیلم تو مدرسه که خیلی از این بهانه های ... براش می آوردم بهم میگفت فک کن میخوای بیل بزنی،بیلتو بزن ...
پ،ن: نمی خوام اصن بگم اگه آدم تو یه جایگاهیه که نباید مث گوسفند همونجا بمونه،ولی اگه نشد یا حتی قراره برای یه ساعتم اونجا باشه باید حقشو ادا کنه ...