لافر

خودمم نمیدونم اینجا چه خبره... فقط میدونم فرصت نیست... فقط میدونم داریم با سرعت نور تایم آپ میشیم...

لافر

خودمم نمیدونم اینجا چه خبره... فقط میدونم فرصت نیست... فقط میدونم داریم با سرعت نور تایم آپ میشیم...

خدایا چرا مارو اینجا تنهامون گذاشتی؟بیا منو ببر پیش خودت...خواهش میکنم.خدایا من طاقت ندارم اینهمه صب کنم که بمیرم و بعدشم کلی بگذره تا به تو برسم.(تازه اگه).خدایا چرا مارو ول کردی اینجا تک و تنها؟ول کردی که فراموشت کنیم؟خدایا من دوست دارم...ببخش خیلی فراموشت کردم.خیلی تو رو از یاد بردم...

ولی اگه الان منو نبری پیش خودت الان که یادم افتاده قرارمون چی بود شاید بعدا دوباره فراموش کنم...فراموش کنم و دوباره انقدر ازت دور شم که تو تموم سالای خرابشده ی عمرم  کور و کر نفهم شم که دوباره نتونم یادت کنم و همینجوری بمیرم و بعدش...
خدا کمک کن...خواهش میکنم...منو اینجا نذار من نمیتونم خودمو جمع کنم...اینجا همه چیز به شدت تو رو از یاد من میبره...
عجیبه...هر چی زیبایی خودت آفریدی آخه اونوقت من گیر دادم به این خرده قشنگیا و بیخیال خودت شدم رفته...یکی نیس بگه آخه لامصب اصل جنس به خدا قشنگ تره...د خب اگه نبود که نمیتونست این همه زیبایی بسازه...
خدایا دستمو بگیر...من تموم سعیمو میکنم...محکم پاتم مشتی...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۶
مهدی پورحسینی

سلام.

خیلی وقته ننوشتم.حداقل اینجا ننوشتم.اگه خدا بخواد میخوام بیشتر بنویسم.میدونی شما یه شانس بزرگ دارین.اونم اینه که منو دارینخنده

نه واقعا قصد مسخره بازی ندارم اما من یه آدم بی نظمم که داره سعی میکنه منظم شه.البته فک نمیکنم دیگه لازم باشه که بگم منظم شدن چقد مهمه و اگه میخواین ارزشه نظمو بفهمین فک کنین که شما یه آدم گنده شدین تو رشته ای که میخواین (مثلا استیو جابز،تختی،زیدان،من...)و بدونین اگه منظم نباشین تفم نمیشین(ببخشین).حالا داشتم میگفتم که من یه آدم بینظمم که داره سعی میکنه منظم شه و به روش های مختلف ایشالله یواش یواش چنگ میزنه و درداشو میکشه و نتیجشو بهتون میگه...یعنی شما شانس اینو دارین که آزمون و خطا رو روی موش آزمایشگاهی مثل من ببینین...(البته باید این خبر بد هم بدم که راهکارای مختلف برای آدمای مختلف فرق داره)

بعدتر باید بگم یه راهکاری که جند وقته از آدمای مختلف میشنوم اینه که اگه بخوام به زبونای مختلفی که شنیدم بگم میشه خود رو در محیط قرار دادن یا عوض کردن محیط یا ... که به زبون دلنشین خودم میشه اینکه تو اگه میخوای یه کاری کنی خودتو بنداز تو محیطش...مثلا میخوای عکاس شی برو کلاس... البته این راهکار بیشتر که نه حتما واسه آدمای بینظمه وگرنه من خودم واسه آدمای منظم اصلا توصیه نمیکنم.

البته حتی تر اینکه برخی از رفقا که خیلی هم عزیزن و دقیق این راهکارو برای آدمای بینظم هم (مگه داریم؟) رد کردن و گفتن که آدم باید خودشو از تو درست کنه و با این چیزا حل نمیشه ولی عده موافق با هزار تا دلیل و حدیث که قابله قبوله میگفتن که خیر مثلا انسان به کاری که میکنه عادت میکنه و در محیط افتادن باعث میشه آدم به انجام اون کار عادت کنه ....

والسلام خیلی حرف زدم.یاحق.مخلصیم.دعا کنین.دوستون دارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۴
مهدی پورحسینی

حس میکنم یه چیزی که انگار همیشه یه پای قصه زندگی هست و تو همه ی کارا هم تاثیر مهم و زیادی داره موجودیه به اسم اراده.اگه سازندم کمک کنه پست بعدی رو درباره ی این موجود و اهمیتش و تقویتش مینویسم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۲
مهدی پورحسینی

تا حالا ظرف شستین؟جارو رو که دیگه زدین؟

نمیدونم چقدر حوصله ی ظرف شستن و جارو زدنو کارای مشابه و دارین و ندارین و چقدر این داشتن و نداشتن ها باعث انجام ندادن اونا شده و الان چن تا از ظرفایی که رو دوشتونه تا بشورین کثیفن.(احتمالا صفره)

خیلی حوصله حاشیه و مقدمه رو ندارم به همین جهت از همین جا میرم سر اصل ...

ما کارایی رو میکنیم که حوصله اش رو نداریم ولی مجبوریم و باید انجامش بدیم مثل ظرف شستن.ولی وقتی به زندگی میرسیم مثلا میگیم نه من حوصله ی درس خوندنو ندارم ، اصن علاقه ندارم ،آدم باید کارایی رو که انجام میده دوست داشته باشه ، اصلا هدفم این نیست...اصن من مال اینکار ساخته نشدم،فلان قد حقوق میدن میخوان انقدم  کار کنم؟

تهشو بگم.

من چن سال از زندگیمو اینجوری به لجن کشیدم و الان که اون بهانه ها به صفر رسیده میفهمم مشتی پرت و پلاست.

میفهمم اگه آدمی نباشی که کارایی که الان باید رو به بهترین وجه ممکن انجام بدی (به هر علتی حالا اون علت میخواد نظام غلط آموزش و پرورش باشه ، یا بی علاقگی و بی هدفی و...) مطمئن باش،مطمئن باش که وقتی هیچ بهانه ای نداشته باشی به بن بستی میرسی که واقعا لهت میکنه و مدام باید بگی آخه مشکل از کجاست که هیچ کاری نمیکنم ...

اگه الان با بهانه های زندگیت طرف نشی و نریزیشون دور برنامه هات مشتی رویای دست نیافتنی بیشتر نیستن و به یه آدم کرم خورده تبدیل میشی ...

پ،ن:یادمه یکی از معلما در دوران تحصیلم تو مدرسه که خیلی از این بهانه های ... براش می آوردم بهم میگفت فک کن میخوای بیل بزنی،بیلتو بزن ...

پ،ن: نمی خوام اصن بگم اگه آدم تو یه جایگاهیه که نباید مث گوسفند همونجا بمونه،ولی اگه نشد یا حتی قراره برای یه ساعتم اونجا باشه باید حقشو ادا کنه ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۰
مهدی پورحسینی

فقط میخوام بگم اول کاری دوست دارم اذان واره های اولین ورودم به دنیاتون رو تو گوشم بگین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۰
مهدی پورحسینی